و بلاخره روزای پایانیه بعثته!بچه های بعد از ما متاسفانه میرن فرهیختگان و سعادت تجربه اینجا رو ندارن!من در هفته ی گذشته از شنبه اش شروع کنم خیلییی اتفاقات متفاوت و متضادی برام افتاد!جالبه حال توضیحشون میست در حد سرفصل برای وقتی ک دلم تنگید برای گذشته های روزمره خودم:با بچه ها دعوای حسابی کردم خودم و اونا ناراحت شدندتقصیر همه مون بود!اربعین رفتم و تجربه نابی بود!وقتی برگشتم دقیقا یه گناه تکراری رو انجام داد که در طول اربعین از خودم توقع داشتم ک وقتی برمیگردم دیگه این خصلت بد توی من نباشه ولیییی فهمیدم ک آدم بدتر از این حرفام:( هیچ وقت نذارین یه گناه عادتتون بشه و همیشه بخاطرش عذاب بکشین!:/
درباره این سایت